لمس دست تو

ساخت وبلاگ

برای لمس دست تو

بوق بوق بوبوق بوق...
سکوت شب کور شد
وقتی دسته گل رز،میدان را دور می زد
شادی رهگذران غمگین
همراهی ماشین ها
12ظهر بود یا 12شب؟
من گریه کردم
بی صدا...

از حافظ عاشق تر نبودم
اما بودم
برای لمس دست تو
عشقم راهم قربانی می کنم عشق!

خانه ای ساختم با درها و پنجره های رنگی
بامبل های راحتی
که شکل تو را به خود گرفته اند
در 13بهار بی تو
باتو

خانه ام را بگیر
دستانت را به من بده
ترسناک است
من به تو عادت کرده بودم
اما خطر می کنم عشق
سیزده عدد شانس من است
برای لمس دست تو...

خاطره ها دستمان بود پایمان بود مغزمان بود
که خاموش و روشن می شد
بدنمان بود که بی حس می شد

پس هردو زخمی به خانه بازگشتیم...


رها راد
ساعت00:40
جمعه 19/12/1402

رویاهای رها...
ما را در سایت رویاهای رها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8royahaye-raha8 بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 1 فروردين 1403 ساعت: 14:56