کندو

ساخت وبلاگ

«کندو»
بی شباهت نبود به کندوی عسل
سبز و خاکی
بزرگ و پیچ در پیچ
توی دلت خالی می شد
با پنجره هایی که نور را باز می گردانند
اما آنچه که زشت می نماید همیشه زشت نیست
مثل بخش انتظار زایمانش
با پدران چروک خورده از انتظار
انتظار کودکی که بی خبر پا به این کندو می گذارد

شیطان اگر مادرم بود
دستانش را برای خدمت مادری می بوسیدم
حالا که تو فرشته ای
بستری در رفت و آمد فرشتگان مراقب

به راستی که زندگی چیست؟!
که این همه شیرین
که می دویم برای دقیقه ای بیشتر
ترس ِ آن سوست؟
یا وابستگی این سو؟
تنها شاهدانند که با رقص می روند
« رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست »*
ما زندانیان کندو
پشت پنجره ها یی که نور را باز می گردانند...

دستانش را که بوسیدم
خدا چون شبنم بر صورتم نشست
باران بارید
ودر یک لحظه تمام کتاب های گم شده ی دنیا را خواندم
با تو رقصیدم
با تو که دزدان شعور و کتاب و سواد از من ربوده بودند
بی همتا باریدی...


ساعت 18:05
پنج شنبه 1403/1/2
رها برنجکار-رشت

*حافظ شیرازی

رویاهای رها...
ما را در سایت رویاهای رها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8royahaye-raha8 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 23:39