سکوت از شیشه هایت شب
صدا از گوشه هایت لب
وموشی گوشه های من
که می سوزد درون تب
چه خالی سرزمین من
صدا پیچد صدای رَب
سقوط برگ پاییزی
چه خالی می رود غب غب
سکوت از شیشه می ریزد
صدا گوید اَبا یا اَب
جَویدی بند بندم را
بجَو انگشت خود حَب حَب
چه خالی می رود هیکل
هنوز اما لبش بر لب
رها برنجکار
جمعه 1402/6/10
ساعت 12:50
برچسب : نویسنده : 8royahaye-raha8 بازدید : 57