زندگی اگر داستانی بود غم انگیز
تو آن پیامکی بودی بدون نوشته
با مربع های خالی از شکل
که من پُرش می کردم از بوسه
در لحظاتی سخت
تو آن لبخندی آن اشکی آن شبنم
/
همراه
در خیابان های متروک
خالی از لبخندهای جوکر
تو آن رودخانه ای
پاک وپویا
می رسانیم به خانه
/
می پوشمت در برابر زخم
همواره در گوشه ی تنهایی
آنگاه که شعر از تو آغاز می شود
از نت های موسیقایی قلبت
/
من با توام
هر چقدر که شهر راهمان را ببُرد
در بی راهه گم نخواهیم شد
تاریکی مارا نمی بلعد
ما در عشق می سوزیم
در باران افروخته تر
رها برنجکار
چهارشنبه 1402/9/8
ظهر 15:05
برچسب : نویسنده : 8royahaye-raha8 بازدید : 33