روباه

ساخت وبلاگ

روباه

در بهترین حالت
روباهی هستم تهی شده از درون در رشت
می آویزم از آویزِ بینیِ دو کودکِ در بهترین حالت نوجوان
خوک های جنسی ِجیب برِ کنارِ عابر بانک
به کندی از کنارشان می گذرم
من روباهِ پوستیِ کفاشیِ چرمِ کُهنِ خیابانِ مطهری

می لرزم در لباس کمِ دخترکان جیب بر
لا اقل شال گردنی می توانستم شد
پاهای ظریفش در شلوار بَگ پاره ی ِ گشادش می لرزید
زمستان سختی است
عبور می کنم
به کندی اما

قاتلی با کیسه ی چرکش
به سرعت از کنارشان می گذرد
من می ترسم در پوستینم

می لرزم
یا می رقصم
در آهنگ جاز گروه های مذهبی
فاطمه فاطمه می خوانند و لبو پخش می کنند برای تهنیت
نزدیک نمی شوم
من به جنگل می روم
به پارک شهر
آنجا که کلاغان
مزاحم سگان سیاه می شوند در روز روشن
من نگاه می کنم
انگار که گربه ای سمج مزاحم شیری

شیطان است در بدن دخترانه ی 10ساله اش آمده هواخوری
شیطانکی است اسکیت سوار با موهای هویجی

شب است
باز می گردم به لانه
پلیس ها موتور شده اند
می برندشان که بفروشند
موتور های اسپرت زیبا

نوجوانان عاشق اما هنوز دو به دو در پارک کنار هم می لرزند و لب می گیرند...

رها راد
شنبه1401/10/24
ساعت22:28

رویاهای رها...
ما را در سایت رویاهای رها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8royahaye-raha8 بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 13:55